عزیه خانم، خواهر حسین علی نوری از دوران دو ساله فرار بهاء الله به سلیمانه و مناطق اطراف آن می گوید:
منطقه کرد نشین سلیمانیه، سنی مذهب و درویش مسلک و در اعتقاد خود بسیار متعصب بودند. بهاءالله پس از ورود به هوای ریاست بر آنان، به راحتی اعتقادات تشیع را زیر پا گذاشت و در کمال کفر و نفاق با اهانت به مولی الموحدین و ائمه معصومین علیهم السلام، خود را متعصب تر از آنان نشان داد، شاید بر مسند ریاست و فرماندهی آنان نشیند. اما خیال خام او برگ و باری نداد و مراشد و اقطاب آن دیار همچون شیخ طه و ابنای او و شیخ براکه و شیخ عبد الله و شیخ رضا و شیخ علی که هریک هزار ها مرید و فدوی جان نثار داشتند و سالها در آن سامان صاحب خانقاه و ریاست بودند جایی برای او نگذاشتند و آرزوی ریاست او به بار ننشست و نقشه اش شکست خورد. ناگزیر برای گذران عمر و خروج از تنهایی به درس دراویش و عرفا حاضر شده به تحصیل علوم غریبه پرداخت.
منطقه کرد نشین سلیمانیه، سنی مذهب و درویش مسلک و در اعتقاد خود بسیار متعصب بودند. بهاءالله پس از ورود به هوای ریاست بر آنان، به راحتی اعتقادات تشیع را زیر پا گذاشت و در کمال کفر و نفاق با اهانت به مولی الموحدین و ائمه معصومین علیهم السلام، خود را متعصب تر از آنان نشان داد، شاید بر مسند ریاست و فرماندهی آنان نشیند. اما خیال خام او برگ و باری نداد و مراشد و اقطاب آن دیار همچون شیخ طه و ابنای او و شیخ براکه و شیخ عبد الله و شیخ رضا و شیخ علی که هریک هزار ها مرید و فدوی جان نثار داشتند و سالها در آن سامان صاحب خانقاه و ریاست بودند جایی برای او نگذاشتند و آرزوی ریاست او به بار ننشست و نقشه اش شکست خورد. ناگزیر برای گذران عمر و خروج از تنهایی به درس دراویش و عرفا حاضر شده به تحصیل علوم غریبه پرداخت.
به گفته عزیه در این دو سال روزگار را به
سختی و مشقت گذراند. کسی که هوای سلطنت در سر داشت و با ترور شاه می خواست
سلطان ایران باشد یا لا اقل جای باب نشیند و رهبر بابیان باشد اینک آواره
کوه و بیابان شده و اسیر غربت و ذلت گشته است. سر انجام طاقتش تمام شد و
شیشه مرامش به سنگ خورد؛ از صدمات روزگار به تنگ آمد و ناچار شد که عریضه
ای به برادرش ازل بنویسد و در کمال خاکساری و سر شکستگی از رفتار خائنانه
خود عذر خواهی کند و به سبک مناجات عفو و بخشش بخواهد.
به گزارش عزیه، از این عریضه اغلب بزرگان
بابی نسخه برداری کرده و نگه داشتند. بهاءالله در آخر آن عریضه، با کمال
ذلت از ازل می خواهد تا او را ببخشد و دوباره نزد خود بخواند تا بتواند
کبوتر خانه او شود یا جزو مورچه ها و پشه های بیت او گردد. می گوید استخوان
هایم خرد و ارکانم منهدم شده تقاضای بخشش دارم که تو بهترین بخشنده ای.
عزیه می گوید: او از راه انابه داخل شد واز گفته ها و کرده های پیش بر حسب ظاهر پشیمان و تائب گردید و ازل هم او را بخشید و دستور برگشت داد و بر کارهای نخستینش باز گرداند.
عزیه می گوید: او از راه انابه داخل شد واز گفته ها و کرده های پیش بر حسب ظاهر پشیمان و تائب گردید و ازل هم او را بخشید و دستور برگشت داد و بر کارهای نخستینش باز گرداند.
آنگاه عزیه خطاب به عبدالبها این چنین نتیجه گیری می کند:
«کسی که در کمال ذلت و عجز و با نهایت خشوع وخشیت چنین عباراتی عرض کند، سزاوار است که لوای غوایت افرازد و ساز مخالفت نوازد؟! (یعنی دوباره خیانت کند و ازل را کنار بزند)
«کسی که در کمال ذلت و عجز و با نهایت خشوع وخشیت چنین عباراتی عرض کند، سزاوار است که لوای غوایت افرازد و ساز مخالفت نوازد؟! (یعنی دوباره خیانت کند و ازل را کنار بزند)
No comments:
Post a Comment